شعری برای پاییز
شعری که خیلی دوسش دارم..تقدیم به باییز شعری به نام تحفه سبز سروده چند سال قبلم
چقدر خسته از این بادهای پاییزم/شبیه برگ درختان ز غصه لبریزم
شبیه برگ درختان که رویشان زرد است/تمام ترسم از این بادهای نامرد است
چه بیشکیب وزیدند و های و هو کردند/برای برگ درختان غم آرزو کردند
تمام مردم اطراف من چو باد شدند/مرا ز شاخه بچیدند و شادِ شاد شدند
جدا شدم ز درختان رها شدم در باد/شدم زبند غم عشق شاخه ها آزاد
صدای له شدنم زیر پای عابر ها/صدای خش خش من لذت مسافرها
من از جسارت این باد ها نترسیدم/من از حماقت این عابران نرنجیدم
به روی زرد رفیقان خود نخندیدم/بگو به من، به کدامین گناه خشکیدم؟؟؟
دلم خوش است که روزی بهار می آیدصدای هلهله صد هزار می آید
دوباره شاخ درختان پر از جوانه شود/و برگ خشک درختان پر از نشانه شود
اگرچه خشک و نهیفم،وگرچه من زردم/اگرچه در کف این بادهای ولگردم
برای برگ درخت انار دل تنگم/ برای مردن با افتخار می جنگم
منی که سبز ترین زردفصل پاییزم/دگر ز غرش این بادها نمیریزم
حسین وکیلی زارچ
احتمال زیاد در برنامه ایی به مناسبت روز عصای سفید مجری افتخاری برنامه جشن با شکوهی باشم که در روز ۲۲ مهر ماه در سالن تربیت معلم برگزار می گردد...
برنامه یادمان شهدای بندر عباس و برنامه جشن روز میلاد امام رضا برای صندوق ثامن الحجج و برنامه یادمان شهدای مهریز با حضور حجت الاسلام ابوترابی نایب رئیس مجلس و استاندار و امام جمعه یزد هم از برنامه های قبلی بود که من به عنوان مجری در اون حضور داشتم...
یا حق































سلام.من حسین وکیلی زارچ(مجری،گوینده و شاعر)،15 سال است در برنامه های مختلف بر روی صحنه ها ایفای نقش میکنم و اینکه!!!!