شعر درباره امام زمان(از بس که...)
پیشاپیش عید سعید فطر عید بندگی و شرمندگی عید عبادت و سخاوت عید مقاومت و مراقبت بر همه مبارک........................
بندگان حضرت حق درهای رحمت خدا دارد بسته میشود توجه داشته باشید لای در نمانید....
هرچند رحمت خدا هیچوقت پایانی ندارد.
خداحافظ سحرها و افطار های پر نور
خداحافظ مهمانی های پر شور
خداحافظ ماه خدا...خان خدا..اما
خدا سلام..خودم را تا رمضان دیگر به دست خودت میسپارم
=========================================
ما اهل کشور عشق و عبادتیم
ما از تبار حیدر و اهل سخاوتیم
سوگند میخوریم به فرق شکافته
در انتظار رخصتی بهر شهادتیم
دلتنگ شدم برای تو از بس که...
من پیر شدم به پای تو از بس که...
ای حضرت یوسف به زولیخا بنگر
عاشق شده در هوای تو از بس که...
سوگند به خالق خلایق آقا
خلقی شده مبتلای تو از بس که...
دلدار بیا این دلم ارزانی تو
این دل که نه!!جان فدای تو از بس که...
آقا بده حاجتی تو در راه خدا
خون شد به دل گدای تو از بس که...
میترسم از آن روز که آخر نرسد
بر جان من آن صدای تو از بس که...
یاران همه از شما شفا میخواهند
محتاج به این دعای تو از بس که....
هر روز به هر نماز خود می خواهم
امر فرج از خدای تو از بس که.....
شاعر : حسین وکیلی زارچ
پ.ن1:این شعر و خیلی دوست دارم و درست بعد از اجراهای نیمه شعبان سرودم.
پ.ن2:هرکس به طریقی دل ما میشکند،بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا میشکند..
پ.ن3:در آپ بعدی عکس های اجرای جشن سجاد جنوبی همراه با هنرمندان گروه صدای تهران رو براتون میگذارم........
باقی بقایتان


سلام.من حسین وکیلی زارچ(مجری،گوینده و شاعر)،15 سال است در برنامه های مختلف بر روی صحنه ها ایفای نقش میکنم و اینکه!!!!