دوستان سوال کردن( چرا زمان دانشجویی با دخترای تهرانی دوست نشدی؟)منم اینطوری جواب دادم

لطفاً به این مطلب به دید طنز نگاه کنید.اما میدونید که 90% طنزها واقعیتِ:

اسم تهران که میاد  همه یاد شلوغی و همهمه و کِیف و....خلاصه یاد همه چی می افتن.اما هرکسی تهران رو یه جوری معنا میکنه،بعضی به تهران به دید کار و سرمایه نگاه میکنند.بعضی دیگه به دید گردش و تفریح و..اما بعضی هم به دید تحصیل و پله ایی برای ترقی نگاه میکنند.

امامن با توجه به اینکه اونجا دانشجو بودم ن از دسته سوم نیستم.چون فقط درس خوندم که خونده باشم.و با توجه به کار کردنم تو یه داروخانه شبانه روزی که بیشتر برای رفع بیکاری بود  از دسته اول هم نیستم چون پول زیادی گیرم نمیومد وهمچنین به خاطر اینکه این چند سال تفریح قابل توجهی هم نداشتم  مسلماًازدسته دوم هم نیستم.........!!!!!!!!!!

ادامه نوشته

سلام بر محمد(ص)

سلام دوستان.فرا رسیدن مبعث رسول بزرگوار اسلام رو به همه تبریک و تهنیت عرض میکنم...

اما دیروز دانشکده داروسازی تهران شاهد جشن فارغ التحصیلی دانشجویان توانبخشی تهران بود.برنامه عالی برگزار شد و من از اجرا لذت بردم...چون همه چی خوب بود..و چیزی که منو راضی کرد،راضی بودن همه حضار بود که حضوری و رودررو ابراز لطف کردن..و من از این بابت خوشحالم...پس میخوام به یه شعر مهمونتون کنم....

تا در پناه مُصحف ودر دین احمدیم            برجمله خلایق عالم سرآمدیم

زیر لوای آل علی صف کشیده اییم          چشم انتظار قائم آل محمدیم

                                                                                           صلوات

تسلیت

واسه هواپیمای سقوط شده و مرگ 167 نفر از هموطن هامون چی باید گفت ؟

تسلیت کدوم کار رو پیش برده که اینها تویه گفتن تسلیت پیش دستی میکنند و عنوان همه ی خبر های اعلام شده پیام تسلیت  به خانواده ها ی داغ دیده است . نمیدونم چرا این همه با افتخار پیام تسلیت میفرستند . اعلام میکنند به محض سقوط جلسه نظارت بر فلان چیز در فلان جا برگزار شد . که چی ؟ که به کجا برسند ؟ که چی اعلام کنند ؟ به نظرشون آب ریخته رو میشه جمع کرد ؟ به نظرشون برگزاری جلسه دردی از کسی درمان میکنه ؟ به نظرشون وقتی محتویات جعبه سیاه قابل بازخوانی شد و به نتایجی رسیدند حقیقت رو اعلام میکنند ؟ به نظرشون اصلا به نتایجی میرسند ؟

167 نفر از مردم این مملکت دیروز به آتش کشیده شدند و امروز صبح رادیو آهنگ شاد پخش میکنه و برنامه های روزهای قبل خودش رو ادامه میده . دیروز هزار خانواده داغ دیده شدند و دیشب تلویزیون فقط عرض تسلیت گفت .

چی شد ؟ اینها همون هموطنها و همون مردمی هستند که حماثه می آفریدند ، چی شد !؟ چی میشد حداقل به حرمتشون تلویزیونی که همیشه عزا داره اینبار به حرمت اینها عزا میگرفت ؟

از طرف خودم به بازماندگان دکترحسین کریمی زارچی  همشهریانم که همراه با همسر و فرزندانش وقتی برای تحصیلات تکمیلی راهی دیار غربت بود دچار این اتفاق تلخ شد تسلیت میگویم وچه سخت است داغ 5 تن........

 

مرگ
مثل یک اتفاق
می افتد روی لباس سفیدت
وقتی در حیاط را باز می کنی
و شاخه های پر از شاهتوت
لج می کنند و کنارنمی روند
مرگ
مثل یک اتفاق
می افتد در حوض آپارتمانی
که اصلا « حیات » ندارد
تا تو رنگارنگی  چین خوردن دامنی را بمیری
مرگ
مثل یک اتفاق
می افتد  روی سرت ،
سیبی که نباید بخوری
وقتی که زیر یک پنچره  آهنی  ،
«امشب ،شب مهتابه» می خوانی 
 وقتی که کشف می کنی
بر خلاف تمام جاذبه ها  
مرگ 
مثل یک اتفاق
می افتد
تا تو را بالا ببرد

 

اجرای بعدی

سلام دوستان..از همه ممنونم که نظر دادین و از اونایی که تازه میان میخوام نظر بدن و من رو راهنمایی کنند

قابل توجه دوستان تهرانی...من 28 تیر ماه تو دانشکده داروسازی  دانشگاه تهران اجرا دارم.جشن فارغ التحصیلی دوستان توانبخشی دانشگاه تهرانه.. دوستان امر کرده بودن اطلاع بدم  که اطاعت امر شد...

اینم شعر طنز گزنده....................

سلام دوستان من..طبق قولی که داده بودم شعر داستان پست قبلی رو آوردم البته ناقص چون خیلی زیاد بود و منم نمیتونستم همه رو تایپ کنم.خلاصه من رو ببخشید..دوستانی که تازه میان و مهمان من شدن میتونند داستان این شعر رو تو پست قبلی بخونند...


لطفآ روی ادامه مطلب کلیک کنید.........................................

ادامه نوشته

اجرای دانشکده پرستاری داشگاه تهران چه شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام.معذرت که نتونستم آپ خوبی داشته باشم...یکشنبه 14 تیر دانشکده پرستاری دانشگاه تهران(م.توحید)برنامه داشتم

جشن فارغ التحصیلی دانش آموختگان دوره 37 پرستاری.... ضربتی ترین  اجرای من بود.ساعت 10 شب با من تماس گرفتند که فردا ساعت 2 اجرا داری و این که بیا دیگه ...با این که ته دلم نمیخواستم برم چون دیدم جشن دانشجوییه رفتم .بسوزه این عشق به جوانان ...وارد که شدم مجلس خوب شروع شد.اساتید و خانواده ها و رئیس دانشکده اومده بودن و این رو بگم رئیس تازه رسیده بود و همچی طبق روال پیش میرفت تا من یه سوتی بد دادم.. و شعر طنز گزنده ایی رو خوندم که رئیس دانشگاه خوشش نیومد و خراب شد...رئیس جلسه رو ترک کرد و معاون دانشکده، خانمی که از من دعوت کرده بود رو توبیخ کرد و گفت برای فارغ التحصیلیت مشکل بوجود میارم....

کاش دیگه دم از آزادی بیان و انتقاد پذیر بودن نمیزدند..و خلاصه توی اون جمع که اساتید دانشگاه تهران حضور داشتن ..آقای دکتر مجد بعد اون شعر سخنرانی کرد و گفت : از مجری برنامه میخوام که دیگه این شعر رو توی هیچ دانشگاهی نخونه...و من بازم خجالت کشیدم..ایشون دکترای ادبیات داشت و تذکرش کاملاً وارد بود...ایشالله بعداً شعرو میزارم ببینید لایق این برخورد بودم یا نه و جالبه نظر دانشجو ها و خانواده ها غیر از این بود.

خدا روز بدتون نده.وقتی یه آدم بیافته تو جاده بد شانسی همش براش بد میاد..بعد قرار شد یکی دیگه از اساتید خارج از کنداکتور بیاد و سخنرانی کنه..که اسمشون آقای دکتر نظری بود ولی کسی از بچه ها سمت درست ایشون رو نمیدونست..من برگه کنداکتور رو دادم دست اپراتور صدا و گفتم سمت ایشون رو بپرس و بنویس تا من بخونم ..بعد از درست کردن گندی که زدم و خوندن شعر های حماسی و معذرت خواهی از حضار نوبت به دکتر نظری رسید منم طبق معمول از روی کنداکتور سمت ایشون رو خوندم(دکتر نظری عضو هیئت علمی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه تهران و مدیر نیروی انسانی وزارت کشور ...

استاد اومد بالا و گفت که مجری امروز روی دنده سوتیه ..وزارت کشور کجا بود ما تو این وزارت بهداشتش موندیم بعد من فهمیدم که ای وای اپراتور صدا به جای وزارت بهداشت برای من نوشته وزارت کشور و من چون همون لحظه برگه رو گرفتم و خوندم متوجه نشدم..و بازم معذرت خواهی از جمع و از دکتر

خلاصه کل سیستم فکریم بهم خورده بود و  اداره مجلس برای اولین بار برام سخت شده بود...

اما خدارو شکر تا آخر دیگه اتفاقی نیفتاد و همچی به روال عادی برگشت منم که دیدم اینجوریه حسابی سنگ تموم گذاشتم..دست آخرم میعاد اشک ها و لبخندها و مراسم تحلیف بود و منم نا خدا گاه به یاد دانشگاه و دوستام افتادم دلتنگی وجودم رو گرفت..با دانشجو ها عکس یادگاری گرفتم و بعضی از دوستان به من گفتند که شعرت هیچ مشکلی نداشت و این به خاطر جو بسته دانشگاه های ایرانه و جالب بود که من این شعر رو چند تا دیگه دانشگاه اجرا کرده بودم و مشکلی پیش نیومده بود..حالا......

خانواده ها گفتند خوب بود ..دکتر نظری برام دست تکون میداد و گفت اجرات حرف نداشت.برای من همین مهم بود که مردم خوششون بیاد نه مسولین و خوشحالم که در جهت رضایت مسوولین دانشگاه قدم بر نداشتم و رسالتم رو انجام دادم.......

حالا دوستان برام دعا کنید که اسیر این شکست ها که اگر اسمشو شکست بزاریم نشم و بتونم به همه دانشجو ها در هر دانشگاهی کمک کنم...

پایین رفتیم دوغ بود         بالا اومدیم ماست بود               قصه ما راست بود

                                                                                      حسین وکیلی زارچ

تشکرنامه

سلام دوستان عزیزم

دیروز سالن شهید پاکنژاد اجرا داشتم..جشن فارغ التحصیلی دوستان دندانپزشکی ۸۲..خیلی خوب بود ازشون ممنونم که محیط خوبی رو فراهم کردن..و امیدوارم تونسته باشم انتظارشونو پاسخ بدم..

نکته بعد..اینه که این چند روز تو شرکت کار زیاده پس نمیتونم زیاد آپ کنم.آخه کمتر تو دفترم.ببخشید

                                         حسین وکیلی زارچ

این یه شعر غیر سیاسی

سلام دوستان من...

میخوام تشکر کنم از همه دوستان که من رو راهنمایی کردن و اینک شعر مذهبی تقدیم به امام عصر (عج) به امید عنایتش ،راستی این شعرو تو پارک لاله تهران وقتی مثل دانشجوهای تنها نشسته بودم گفتم و برام خاطره هستش.....

من هزاران بار از تو خوانده ام،شعر من جان با تو میگیرد هنوز

                         دوری از تو همچو داغی بردل است،داغ عشقت پرشراروسینه سوز 

هردمی دلتنگی این روزگار،اشک از چشمان من جاری کند

                               داد  از   تنهایی ای   تنهاترین   ،   من دعا کردم خدا    کاری  کند

زخم دل را مرهمی ای پادشاه،تو به یک غمزه طبابت میکنی

                                هرکسی خواندتو را در هر کجا،دعوتش را خود اجابت میکنی

تنگ گشته این دل دیوانه ام،بر لبم جاری شده یبن الحسن

                                  یوسف زهرا بیا و لحظه ایی،یک سری هم بر من مسکین بزن

چشمهایم بیقراری میکنند،چون تو را یک لحظه جایی دیده اند

                               آن زمان که اشک چشمم میچکد،بوی نرگس درفضا پیچیده است

ای گل نرگس کجا جویم تورا،در مدینه یا نجف یا کربلا

                               یا که در حجی و محرم گشته ایی،یا که رفتی کاظمین و سامرا

هرکجا هستی خدا همراه تو،یک سری هم سوی این منزل بیا

                                  کلبه درویشی من کوچک است،سوی این درویش ناقابل بیا

گاه من منت ز خلقی میکشم،گاه هم منت ز یاری آشنا

                                  منت خلق خدا رنجم   دهد   ،منت یارم    عجب    دارد   صفا

نازنینا منتی بر من گزار،منتت شیرین تر از آب سحر

                                      تو بیا و با نگاهت نازنین ،این گدای دربدر راهم بخر...........


                                                                         حسین وکیلی زارچ

"پايان خاتمي"

دوستان این مطلب حتماًنظر بنده نیست و بیشتر به عنوان احترام به تحلیل مخالفان به روی این وبلاگ گذاشته شده,چون من معتقدم مهمان این کلبه با هر عقیده و منش سیاسی که باشد محترم است و باید نیازش از این وبلاگ تامین شود( بخوانید و تحلیل کنید و نظر واقعی خود را بگویید.با تشکر)
حسین وکیلی زارچ

با گذشت دو هفته از دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري يکي از مهترين پيام هاي اين انتخابات به صورت کاملا زيرکانه اي از سوي طيف شکست خورده انتخابات مسکوت نگه داشته شد.
ادامه نوشته

شعر جدید امروز به نام چاره

یه نکته بگم بعضی دوستان میگن چرا تند تند آپ میکنی...اگه این کارو نکنم میمیرم.این اشعاری که اسم من زیرش درج شده مال خودمه و تو دفتر شعرم ثبت شده.ممنون میشم اگه نظرتون رو بدونم


چه کرده ام که مرا بی جهت تو می رانی

                                    من عاشقت شده بودم نگو نمیدانی

نگو که بی خبر از حس و حال من بودی

                                    نگو ببخش...ندارد به حال من سودی

همان دقیقه اول مگر نگفتم من

                                    اگر به دام دل و عشق تو بیافتم من

رها نمی شوم و تا ابد گرفتارم

                                   وشهره همه در کوی و شهر و بازارم

بیاو بر من عاشق تو منتی بگزار

                                   مرابه حال خودم در خیال خود مسپار

نرو.. هنوز نرفتی ببین دلم تنگ است

                                  نرو...اگر بروی چاره ام فقط مرگ است

                                                             حسین وکیلی زارچ

لیاقت(از دفتر شعرم)

بازم من رو با این شعرای بد ببخشید....امیدوارم خوشتون بیاد........

خیال عشق تو را محو کردم از یادم       

                           چه خوش بود که من از بند عشقت آزادم

اگر چه وقف تو کردم زمان طولانی         

                            برو .......که خانه قلب من است طوفانی

جواب وقتهای تلف کرده راکه خواهد داد     

                                تو میدهی؟؟ تویی که ببردمت از یاد

جواب آن همه شعرو ترانه را دادی         

                                دلم شکستی و از این نتیجه دلشادی

خیال های واهی و این راه پر فرازونشیب    

                                     بمرد عشق غریبی کنار مرد  غریب

تو گفتی عاشق من نه که آشنای منی     

                               لگد به بخت من و خود چرا دوباره زنی؟

برو که راه من از راه تو جدا شده است     

                               برو مخاطب عشقم فقط خدا شده است

بدان ز بازی این روزگار بیزارم                   

                                 به خواب بودم و اکنون چه خوب بیدارم

بدان که هیچکسی جز من عاشق تو نبود    

                                      تو راست گفتی که این عشق لایق تو نبود

                                                                               حسین وکیلی زارچ


دکتر حسابی گفت:باید عزا گرفت


به خاطر مشکلات عکس ها رو که باز نمیشدن حذف کردم.از همه معذرت میخوام .ندا صالحی و امثال ندا صالحی بیگناهانی هستند که محو تبلیغات دشمن شدند.اصلاحطلب واقعی عنادی با جمهوری اسلامی ندارد.من قضاوت نمیکنم که این عزیزان مجرم هستن یا حق طلب..یه داستانم بگم "خبر آوردن برای دکتر حسابی که توی جریان انقلاب 57 یکی از نیروهای بلند پایه نظامی شاه رو کشتیم ،همه خوشحال شدند و شروع کردند به تبریک گفتن به هم.یوقت دیدن دکتر حسابی ناراحت شدن و اخم کردند.گفتن دکتر چی شده و دکتر جواب داد شما نباید خوشحال باشید. او یک ایرانی بود.در هر لباسی با هر عقیده ای و شما از مرگ یک ایرانی هم وطن خوشحال شدید.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!حالا من نمیدونم چی بگم فقط میدانم که:

گرتو بودی هیچکس در کشورم تشنه نبود          پاسخ الله اکبر های ما دشنه نبود



دل نوشته من

حرف اول از سفر بود.دلمان را آیینه کردیم ،از همه زنگارها پاک و مبرا ساختیم،در دل همه را دعا کردیم و بر لب لبخند نشاندیم هرچند به قول نقال سخن...

                                                             خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است

                                                             کارم از گریه گذشته است به آن میخندم

پاورچین پاورچین راهی را طی کردیم که سرزنش های مغیلان داشت و دلهره های فرهاد بیداد میکرد.مجنون گشتیم تا لیلی صفت شویم.عشق را پیشانی بند رویاهایمان قرار دادیم و خود را برای طی طریق آماده کردیم...

پشت بلیط پرواز زندگی نوشته شده بود راس ساعت 0 عاشقی حرکت...لطفاً 2 ساعت قبل از پرواز  در فرودگاه توبه انتظار فرج  بکشید.........

سوار بر پرواز مرگ بودیم که از کابین خلبان این ندا مرا محو کرد...کاپیتان عزرائیل به شما خوش آمد میگوید

                                                                                                  حسین وکیلی زارچ

فکر میکنم قشنگه

اینم یه عکس از من در حال اجرا

خیلی دوست داشتم عکس های دیگم رو برلتون میگزاشتم اما این عکس دم دستم بود.این عکس برای مراسم جامعه اسلامی دانشجویان آزاد تهران جنوب هستش.

به زودی عکس های دانشگاه تهران رو هم براتون میگذارم.اینم واسه این که به قولم وفا کنم.

خیالت نرسد(شعری از دفتر شعرم)

اینم یکی دیگه از شعرام.میدونم خوب نیست و پر از اشکاله ولی شما ببخشید..این شعرو کامل ننوشتم........

عشق تو در نظرم نیست خیالت نرسد       جای تو روی سرم نیست خیالت نرسد

گفته ام با غم تنهایی خود دلشادم           هیچکس دور و برم نیست خیالت نرسد

طعنه هایی که زدی بر طن بیچاره من       باعث درد و ورم نیست   خیالت نرسد

گر صدایم زدی و من نشنیدم هرگز          مشکل از گوش کرم نیست خیالت نرسد

اگر امروز تو در اوجی و من در قعرم          ناتوان بال و پرم نیست   خیالت نرسد                

  چهره در هم نکش و باز به من اخم نکن      اخم تو به ضررم نیست خیالت نرسد          

 اگر امروز تو را میبخشم خوب بدان         از سر لطف و کرم نیست خیالت نرسد

 آشنایی تو اگر در همه اشعارم                اسم تو در دفترم نیست خیالت نرسد

چرا برخي از مجريان تلويزيون مدتي ناپيدا مي‌شوند؟

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تلويزيون و راديو

مجيد رجبي معمار در ادامه درباره فعاليت مستمر مجريان طي دوره‌اي زماني در شبكه‌ي تهران و ناپديدشدن آن‌ها از جلوي دوربين پس از مدتي با خبرنگار ايسنا سخن گفت.....ادامه مطلب را کلیک کنید

ادامه نوشته

بیچاره کامران

هكرها به مجري اخبار 20:30 حمله كردند


خبرگزاري فارس: هكرها به وبلاگ شخصي كامران نجف زاده مجري اخبار 20:30 شبكه 2 حمله كردند.


به گزارش خبرنگار فضاي مجازي خبرگزاري فارس، هكرهاي اينترنتي به وبلاگ شخصي كامران نجف زاده حمله كرده و با قرار دادن اسم هك و بخشي از پرچم ايران و وبلاگ شخصي وي را غير قابل دسترس كردند.
اين هكر ها در صفحه اول وي لينك سايت خود را با نام ibh قرار داده‌اند.