اینم شعر طنز گزنده....................
به نام حضرت باری تعالی/که آفرید من و هزارماشالله/اتل متل
نون و پنیر و پسته/پسته گرونه نون خالی بسته/اتل متل اتل متل
توتوله/دانشکده پر بچه سوسوله(البته با عرض پوزش از سوسول های
دانشگاه)/اون که ناهارو نون شب نداشته/ پول باباشو برده گونه کاشته/اون
پسر خجالتی کم رو/ژل میزنه ور میداره زیر ابرو/دوساعت نیم جلوی آینه/مبینه خودشو توی آینه/حالا
بازم معرفت دخترا/که اکثراًساده اند و کم ادعا/پای اینترنت اول جوونی/داخل
میشه تو سایت اونچنونی/دختری نیست باهاش چت نکرده/یا اگه هست لابد فرصت
نکرده/شادی و شهره و نسیم و بهناز/هستی و مارال و بهار و ساناز/شقایق و
اختر و صغرا چل گیس/چنتا دیگه که اسماشون یادم نیست/....
مراد قلی بچه پاک روستا/حالا یه حرفه ایه تو دانشگاه/نی میزده برا
بزبز قندی/حالا میادو گوش میده به اندی/پای تی وی فحش به داور میگه/بی
ادبه شیر سماور میگه/میشه توی خابگاه سریع آماده/مخ میزنه با فیس و با
افاده/بهش میگه جزوت و میدی خواهر/میگه تمنا میکنم برادر/کرم و فقط مراد
قلی نداره/دختره هم یه کم تنش میخواره/میخواد بگه بیا به خواستگاریم/میگه
که ما پلاک شصت و چاریم/می ترسه لندهور بره چطور شه/می ترسه این بپره و
بترشه/خواهر من آقا بالا سر زیاده/پالونو سفت بچسب که خر زیاده/اگه عزیز
تو انرژیت زیاده/برو دم دانشگاه تو پیاده/اونجا باهم کل میندازن و
دعوا/چارتا یوزارسیو سر یک زولیخا/توی حیاط فحش و ول میکنند/بر سر دوژیزه
دوئل میکنند/بدشم میرن توی نخ سیمین/بقیشو نمیشه گفت نقطه چین./مدهوش اون زبون چرمو نرمه/میگه برادر چقدر امروز گرمه..............
اون میگه از عشق شما سه نقطه../دیوونتم باید تو را سه نقطه../خلاصه اوضاع اونقدر درامه/ که ایدز پیش دردمون زکامه...اون خانمی که بیست گرفته از تز / فکر میکنه شده جنیفر لوپز/میگه که این کره مش حسن نیست/ بشم عروسش آخه حیف من نیست/برم زن لیسانس بشم چه حرفا/راننده آژانس بشم چه حرفا/حتی اگه رد بشه سنم از چل/نمیشوم همسر این خل و چل/.....
یه عده هم از راه دور بی هوا/بلند میشن میان توی خوابگاه/از هنرو درس و ادب سیر میشن/میان تو اتمسفر و جوگیر میشن/رفیق میشن با آدمای نا باب/میرن سراغ عرق و دود و خواب/...
اون که دو متر بوده ریشو پشمش/زبونه میزد اژدهای خشمش/حالا زده ریشو شده سه تیغه/دختر مردم رو میخواد بتیغه/...
عزبز من تو کتابا نوشته/هرکسی استاد بشه جاش بهشته/استادم استادای قدیمی/استادای با مرام و صمیمی/بعضی اساتید از دانشجو سیرن/برا مشاوره ویزیت میگیرن/صدتا پایان نامه داره تو فایلش/هیچ موقع انتن نمیده موبایلش/دل میبره اتومبیل شیکش/قربون دست فرمون هیدرولیکش/خوب اونا هم البته سختی دیدن/کی الکی به اینجاها رسیدن/درس میخوندند تو نور کرم شبتاب/حالا ببین نشسته پشت لبتاپ......../بعضی اساتید از لحاظ روحی/شبیه حاج یونس فتوحی/تو نخ قدسی اند یا فکر هستی/نمره میدن به خواهرا دودستی/نمره میخوای باید بدی تو رشوه/باید بری تو کار نازو عشوه/.....و خلاصه دیگه خسته شدم تایپ کردم....البته تقریباً آخراشه و همین موقع ها بود که همه از پایین و بالا دست تکون میدادن که تمومش کن...تمومش کن...آبرومون رفت...رئیس مون رفت
سلام.من حسین وکیلی زارچ(مجری،گوینده و شاعر)،15 سال است در برنامه های مختلف بر روی صحنه ها ایفای نقش میکنم و اینکه!!!!