میدونم میگید ممکن نیست این اولین شعرت باشه چون تو انجمن خیلیا این رو بهم گفتن ولی واقعآاین اولین شعرمه:

نام من پروانه        لقبم شاپرک است       قبله ام یک گل سرخ    نه ببخشید مرا         خانه ام یک گل سرخ

قبله ام شمعی بود   شعله ایی بر سر داشت     عاشق شعله آن شمع شدم     شمع من سوخت و ساخت

در طوافش بودم      دور آن میگشتم         ناگهان گفت همان معشوقم        ایست ای پروانه        اندکی صبر

کمی آهسته     دور شو از بر من   شعله ام سوزاند بال و پرت    من دلم میلرزد از گزرت و بلایی که بیاید به

سرت      دور شو از بر من    رسم عاشق شدن این نیست روی در بر یار    حرم گرمای مرا از قدمی دور بجوی 

با من از عشق فنا گشتن پروانه مگوی        رسم عاشق شدن این است که من آب شوم

از صدای پر پرواز تو بی تاب شوم    دور شو عاشقی از بهر تو مشکل باشد        و من این میدانم...

عشقت از روی هوس نیست که از دل باشد.....دور شو از بر من   دگر از عشق نگفتم با او 

نکشیدم پر خود بر شعله         پر خود را  بستم  گوشه ایی بنشستم   و بدیدم که چگونه آن شمع

در پس شعله خود میسوزد  و نگاهی که به من  میدوزد.........

دوستان این شعر ادامه داره اگه خواستین ادامه بدم برام بنویسید. میدونم ارزش ادبی نداره ولی چون اولین شعر منه دوسش دارم