شعر از سید امیر حسین میر حسینی
بيچاره کسي هست که دلدار ندارد
در شهر غريب است و مدد کار ندارد
فرمود به من پير طريقت که عزيزم
ديوانه که با عقل و خرد کار ندارد
هر کس که شده کلب در خانه عباس
اين منسب شاهانه بود عار ندارد
ميگويم و از گفته ي خود ترس ندارم
ميثم که هراسي زسر دار ندارد
گر پا بدهد سجده کنم رو به حريمش
عباس علي کعبه دادار ندارد
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم آبان ۱۳۸۷ ساعت 12:55 توسط حسین
|
سلام.من حسین وکیلی زارچ(مجری،گوینده و شاعر)،15 سال است در برنامه های مختلف بر روی صحنه ها ایفای نقش میکنم و اینکه!!!!