شعری در مورد معتقدین منفعت طلب
بس کن ای معتقد شهرتو که ادعات زیاده
بس کن این همه ریا رو تمومش کن بی اراده
توکه هی رجز میخونی که چنانمو چنینم
تو که با یه مهرو تسبیح میگی معتقدترینم
تو که دائم به سجودی بین ابروت پینه بسته
هیچ میدونی که تو دنیا کمر مردی شکسته
رگ غیرت به حراجه زنی خود فروشی کرده
مردی واسه زنده بودن قصد خودکشی رو کرده
به خیالت همه مردم اینهو خودت حقیرن
با خودت میگی هزار بار به من چه مردم فقیرن
تا حالا با دل گشنه سر رو بالشت گذاشتی
تا حالا از شدت فقر روی دینت پا گذاشتی
تا حالا واسه یه لقمه صدتا ناسزا شنیدی
تا حالا طعم نگاه تلخ مردم و چشیدی
آره با توام که میگی متنقر از فسادی
تویی که به قول مردم منتهای اعتقادی
سر سجاده نشستی صد رقم دعا میخونی
از تموم دین احمد فقط اسمشو میدونی
توکه از زمون طاغوت یوهو به اینجارسیدی
هر کجا که کم آوردی پای دین و پیش کشیدی
اون روزا اون وری بودی چی شده پریدی اینور
چی شد از فدایی شاه تو شدی عاشق رهبر
اون روزا نونت تو این بود بگی من نوکر شاهم
حالا هم نونت تو اینه بگی سرباز سپاهم
هرکی که با تونباشه دشمن خداو دینه
هرکی حرفت رو نخونه با شیاطین همنشیه
بخدا تو ابروی ما مسلمونا رو بردی
همیشه میگم خدایا دینو به کیا سپردی
میگن آزادی مردم واسشون فقط شعاره
قتل مردای مخالف واسشون یه افتخاره
اینروزا امر به معروف شده شلاق و نصیحت
نهی از منکر اینا شده افتراء و تهمت
بدون ای معتقد شهر همه معتقدامون
عاشقای بی ریامون؛بچه حزب اللهیامون
اونایی بودن که رفتند؛عاشقونه پر کشیدن
پر زدن به سوی معشوق؛از این دنیا دل بریدن
همشون بی ادعا و؛همه عاشق شهادت
همه مومن و مسلمون،مردایی پر از رشادت
اونا هیچوقت نمیگفتفتند ماها از شما جداییم
یا بگن شماها کافر ماها مردای خداییم
اونا هیچوت نمیگفتند بی محاسن بی نمازه
همه مشکلای اسلام توترانه یا تو سازه
بحث اعتقادی میشه کاسه داغتر از آشی
به خیالت که میتونی یه شبه مثل اونا شی
نه عزیزم نمیتونی به همین سادگیا نیست
معیار مسلمونیها به محاسن سیاه نیست
معیار مسلمونی ها به عقیده های صافه
نه به نوع پوشش ماست نه به تیپه نه قیافه
بس کن ای معتقد شهر بس کن این همه دورنگی
بازیتو دیگه تموم کن که حنات نداره رنگی
: شعر از حسین وکیلی زارچ
سلام.من حسین وکیلی زارچ(مجری،گوینده و شاعر)،15 سال است در برنامه های مختلف بر روی صحنه ها ایفای نقش میکنم و اینکه!!!!